تعالیم مانى
مانویت دینى است که مردى ایرانى به نام مانى (276- 215م) . آن را بنیاد نهاد . این دین از ایران تا دورترین نقاط مغرب زمین گسترش یافت و در طى قرون سوم تا هفتم میلادى بسیار پرنفوذ بود . مانى در بنیاد اندیشهاش مروج آیین گنوسى است، اما برخلاف گنوسیان پیش از خود، بنمایههایى مهم از دین زرتشت، بودا و مسیح را به آیین خویش افزود و رنگى تازه و دینى به آن بخشید . گنوسیان پیش از او، چون مرقیون، باسیلیوس و والنتینوس همگى در شمار فرقههایى گنوسى مسیحى بودند و بیشتر گرایشى عرفانى داشتند و آراى آنها براى خواص بود، در حالى که مانى آیینى نو آورد و گرایش عرفانى را به دینى مبدل کرد که قرنها دوام یافت .
در دین مانى، اعتقاد به دو اصل جاودانى وجود دارد، نور (یا روح) و تاریکى (یا ماده .) جهان کنونى از کنش و واکنشهاى میان این دو تشکیل شده است و زاییده نبرد میان تاریکى و نور است که به پراکندگى پارههاى نور منجر شده و انتشار گوهر مینوى و محبوس ماندن آن در ماده، منجر به زندانى شدن روح در قفس تن گشته است .
همه اینها بىتردید، باورهایى گنوسى است و مفهوم اصلى آن «طلا در گل» (یعنى روح محبوس در ماده) است، عنصر ارزشمندى که نیازمند رهایى است، تا به سرچشمه خویش بازگردد . آموزه رستگارى مانوى مبتنى بر دانش است . دین مانوى، همانند همه جنبشهاى گنوسى، «دانش» را مایه نجات آدمى مىداند و این نجات از راه پیروزى «نورنیکو» بر «تیرگى شرور» به دست مىآید . معرفت از طریق خاطرهاى به رستگارى منجر مىشود که در آن، انسان تشخیص مىدهد که روحش پارهاى از نور و با خداى متعال هم گوهر است .
مانویت اساسا یک دین مکتوب است . در میان دینهایى که مانى در ابداع خویش از آنها بهره برد، هیچیک همچون دین او آثارى مکتوب نداشتند که به دستبانیان آن دین نوشته شده باشد . بودا، زرتشت و عیسى درباره دین خود چیزى ننوشته بودند . اما مانى کتابهایى نوشت و نظام عقیدتى قابل فهمى از تلفیق آراء این ادیان بوجود آورد .